مقالات » شخصيت‌ها » شعرا » سید رضا محمدی

سید رضا محمدی

سید رضا محمدی

تاریخ ثبت : چهار شنبه 11 فروردين1389


تعداد بازدید : 2797


 سید رضا محمدی(ره)

سیدرضا در سال 1300 هـ.ش در نوش آباد به دنیا آمد. پدرش سید عبدالله از سادات كریم و محترم نوش آباد و مادرش سیده خاتون سكوت از زنان فاضل محترم و مدرس قرآن در نوش آباد بود . روح آزاده و لاقید سیدرضا باعث شد تا در دوران كودكی نتواند مكتب را تحمل كند و از آنجا كه با پرخاش استاد مكتب مواجه بود فرار از مدرسه را ترجیح داد . اما كسب معلومات را رها نكرد و اين روحيه پسنديده او بود كه از سيدرضا شاعری خوش ذوق و رند ساخت و علی رغم اينكه تمام عمر از سواد خواندن و نوشتن محروم بود ، اشعاد تُرد و شيرینش نقل مجالس گشت . جوانی سيدرضا نيز در فعاليت و كوشش و شور و هيجان سپری شد . در اين دوران بود كه در جریان يك زور آزمايی با جوانان هم سن و سالش و به دنبال ماجراهايی یك چشم خود را از دست داد . سیدرضا دو بار ازدواج كرد ، ازدواج دوم او پس از مرگ همسر اولش صورت گرفت و حاصل دو ازدواجش 26 فرزند بود كه پانزده تای آنها توانستند حوادث روزگار را پشت سر گذاشته و جان سالم به در برند.

خود سید رضا در این باره می گوید:
خیــام اگر خـرج مرا در بر داشــت                    اولاد پسر نه تن و شش دختر داشت               
  کی از می و معشوقه سخنها می گفت                     یک دست ز غم بر دل و یک بر سر داشت          
حرفه سيدرضا كشاورزی بود اما پس از مهاجرت به كاشان گاری چی شد و از اين طريق امرار معاش مي‌كرد. در دوران سالخوردگی نیز از طریق فروش آثار، روزگار مي‌گذراند . سیدرضا علی رغم بی سوادی، آشنايی قابل توجهی از شعر پارسی و شاعران پارسی گو داشت چنانكه اشعار بسیاری از بزرگان ادب پارسی را تضمین كرده و در جای جای آثارش به چشم مي‌خورد  .
از میان اشعار پارسی سیدرضا علاقه خاصی به شعر حافظ داشت و از فرزندان خود درخواست می‌كرد تا فراوان از دیوان حافظ برايش بخوانند اين علاقه سيدرضا بی ارتباط با روح آزاده و صادق و شیدای او نيست كه از ميان شعرا چنين شاعری را برگزيده است . سيدرضا از فرزندانش درخواست مي‌كرد تا حین سرودن اشعارش آن را مكتوب كنند سپس اين اشعار را در انجمن ادبی صبا كه سالها در آن عضویت داشت ارائه مي‌كرد و بدین ترتيب شادی و طراوت را به انجمن مي‌آورد . اينكه در يكی از اشعارش با مطلع : انجمن صبای ما مايه صد معطلی است     همدم ما در اين سرا يك ميز و هشت تا صندلی است  از اوضاع انجمن گله مي‌كند نشان مي‌دهد كه سیدرضا بيش از ديگران علاقه و رغبت داشته تا اشعارش را در آن جمع عرضه كند.
 
آثار سيد رضا
سيدرضا اشعارش را در 4 مجموعه منتشر ساخت كه عبارت بودند از :
 1. آیین محمدی  2. چهل چراغ  3. چمنزار ساطع  4. گلریز 
دیوان آيين محمدی كه اولین مجموعه از اشعار اوست در سال 1356 برای اولین بار به زیور طبع آراسته شد و مجموعه‌های دیگر در سالهای پس از آن منتشر شد و به علت استقبال فراوان مردم از اين آثار بارها تجديد چاپ شد.
سید رضا که خود فروشنده آثارش بود مدعی بود که بیش از 000/60 (شصت هزار) جلد از آثارش در اختیار مردم است که خود نشان دهنده استقبال مردم از شعر اوست.
شعر سید رضا
سید رضا در انواع قالبهای شعر پارسی اعم از غزل، قصیده، مثنوی،رباعی، دو بیتی، ترجیع بند، ترکیب بند و...شعر می سرود و شعرش نیز خالی از صنایع ادبی نبود که البته پرداختن به آن مجال و بضاعتی در خور می طلبد. شعر او از لحاظ موضوع نیز متنوع است که ما به اهم این موضوعات می پردازیم:
مدایح و مراثی
 قسمت قابل ملاحظه ای از آثار سید رضا را مدایح و مراثی اهل بیت تشکیل می دهد که در مواقع لزوم و به مناسبت های مختلف سروده شده است و بیش از یک سوم از صفحات آثار او را در بر دارد. این حجم زیاد از آثار سیدرضا نشان دهنده علاقه و تمسک حقیقی وی به پیامبر و ائمه معصوم و دیگر بزرگان هاشمی است. در ایام تولد ائمه سید رضا اشعار و قطعات خود را که به مناسبت، سروده بود تکثیر و در بازار به مردم هدیه می کرد.
ضمن اینکه در اوایل آثار او خصوصاً در آیین محمدی اشعار بلندی در توحید باری به چشم می خورد.
اشعار انتقادی،اخلاقی و اجتماعی
سید رضا در اشعار اخلاقی خود، مردم را به صفا و اجتناب از ظاهر پرستی و ریا تشویق می کند و همه را به ساده زیستی، صداقت و راستی و جوانمردی، بندگی خدا و علم آموزی دعوت می کند.
بیشتر اشعار انتقادی سیدرضا متوجه ریاکاری و ریاکاران است. او به شدت مردم را از این صفت رذیله بر حذر می دارد و خود شدیداً از آن اجتناب می کند برای نمونه از ترجیع بند؛
"نه پای بند کفرم نه پای بند دینم                  سید رضا چنینم، سید رضا چنانم"                       
نام برد. از این روست که در جای جای آثارش به شیخ و عابد طعنه ها می زند و خود را معدوم نمای مردم دغل می داند:
        من شاعر بیسواد آگاه دلم                  معدوم نمای مردمان دغلم                                
        آنقدر به شعر بسته ام دل که ز گور                  اشعار بسان لاله روید ز گِلم                              
در اشعار اجتماعی، سید رضا شاعری صادق، جسور و واقع بین است و صداقت را جوهر ایمان می داند:
        در ره صدق و صفا هر کو قدم نگذاشت جانا                  عزم راسخ، دین محکم، جوهر ایمان ندارد               
و از تمام مصائبی که در جامعه حس می کند و مردم را با آن مواجه می بیند با بیان شیرین و گاهی تند شکوه می کند در زمان مبارزه مردم با رژیم پهلوی با مردم همراه است و جنایات شاه را در اشعار نیش دار بر ملا می کند، با مردم انقلابی هم صدا شده و اشعار زیادی در وصف امام خمینی و روحانیت می سراید و برای دسته های راهپیمایان قطعات شعر تهیه می کند.
اما وی شاعر زمانه و آگاه است و در این باب از هیچ انتقادی نیز چشم پوشی نمی کند و نیش انتقاد را بر هر ناهنجاری که پس از انقلاب پیش آمده فرو می کند و شکوه سر می دهد او بیش از همه بر منفعت طلبان می تازد و مردم را از تهمت زدن بر یکدیگر به بهانه های واهی بر حذر می دارد گرچه انتقادات او از شوخی و هزل خالی نیست اما در برخی موارد برای سید مشکلاتی فراهم می آورد ولی صداقت و سادگی سید باعث می شد تا سوء تفاهماتی که درباره اشعارش پیش آمده مرتفع گردد.
طنز
بی تردید آنچه شهرت سید رضا را باعث شده است اشعار طنز او است که آمیختگی خاصی با خلق و خو و طبع شیرین وی دارد این اشعار که گاهی تا حدودی رکیک می شود، بیشتر به منظور انتقاد از وضع موجود در جامعه است در واقع بازگوی شکوه او است از صفات ناپسندی که بین مردم شیوع دارد.
از اشعار انتقادی هیچ طبقه ای مصون نیست؛ از شاعر گرفته تا دیگر افراد اجتماع در هر طبقه و مقام.
پاره ای از اشعار سید رضا نیز جنبه هزل و شوخی دارد. خود او در مورد انتشار این هزلیات گفته است که این هزلیات را به جهت رغبت مردم در مطالعه اشعار می آورم تا بدین وسیله توفیق خواندن اشعار مدحی، رثائی و اخلاقی نیز پیدا کنند.
شعر عشقی و بهاریه
از دیگر مضامین شعری سید رضا مضامین عشقی اوست این اشعار که بیشتر در وصف معشوق است که گاهی رنگ عرفانی و پند و اندرز می گیرد. سید رضا اشعاری نیز در وصف طبیعت آورده است. بررسی اشعار سیدرضا مجالی بیش از این می خواهد شاعری که تمام عمر بر تلاش و توان خود تکیه کرده و آزاده زیست و هیچ گاه در شعرش صاحب منصبی را تمجید نکرد و یا کسی را نستود و شأن خود را بالاتر از اینها می دانست چنانچه خود در ترجیع بند؛
در بند اسیر نیست شاعر                  قلاده پذیر نیست شاعر                                    
به این نکته تأکید کرده است.
*****
نوش آباد در آیینه تاریخ... ، محمد مشهدی نوش آبادی،انتشارات مرسل، چاپ اول،1378- از صفحه 35 تا 39