صفحه ی گیتی پر از گلهای ناب باغ و راغ آکنده از عطر گلاب
رنگ گلها منجلی از نور بود موج دریای وفا پر شور بود
نور خورشید وفا تابنده شد پرتوش با نور مه پاینده شد
آسمان چون روی تابانش ندید ناگهان رنگ سیاهی شد پدید
ابرهای پاره پاره آمدند از شرارت چون شراره آمدند
در میان معرکه ابری مهیب نعره ای زد آتشی شد پرلهیب
بر سر گلخانه ای آذر فتاد شعله ی خشمش به جان در فتاد
میخ در از آتش خشمش گداخت غول شب با ضرب پا بر در نواخت
زان ستمها سینه ی مینو شکست گرد غم بر گلشن عالم نشست
غنچه ای پرپر شد از آن باغ مهر از زمین پر زد صفا سوی سپهر
باغ گلها چون اسیر خار شد خار، میر و گل اسیر و خوار شد
برگها پژمرد و از باد خزان بر چمن شد رنگ نومیدی خزان
آه اما در فراسوی جهان در پس آن تیرگی های جهان
دیده ها را پرتو نوری ربود انعکاسی از همان یاس کبود
با نوایی از زلال لطف و جود بر دل دریای مواج وجود
آیه ی امید را تفسیر کرد انتظار سبز را تعبیر کرد