زبان : فارسی
مصحح/محقق/مترجم : میرزاعبدالباقی طباطبایی بیدگلی ره
سال چاپ : 1391
نوبت چاپ : اول
تعداد صفحه : 168
تيراژ : 500
وزن : 375
قطع : وزیری
جلد : شومیز
خلاصه کتاب :
راوي گويد كه چون اين كلام بر زبانش جاري شد، فيالحال روي سياهش سفيد و نوراني گرديد به حدّي كه گويا ماه شب چهارده بود چون اين كرامت بديد و فايده ي انابه و توسّل را فهميد شروع كرد به انشاد اين قصيده و بالبديهه گفت:
اُحِبُّ الَّذي مَن مـاتَ مِن اَهـلِ وُدِّهِ تَلَقّاهُ بِالبُشرَي لَدَي المَوتِ يَضحَكُ
يعني دوست ميدارم آن كس را كه هر كه بميرد از اهل مودّت و محبّت او ملاقات ميكند او را با بشارت و خوبرويي در وقت مردن در حالتي كه شادان و خندان است.
و مَن ماتَ يَهوي غَيرَهُ مِن عَـدُوِّهِ فَلَيـسَ لـَهُ اِلّا اِلَـي النّـارِ مَسـلَكُ
و هر كه بميرد در حالتي كه دوست دارد غير او را از دشمنان وي پس نيست مر او را مگر به سوي آتش دوزخ، راهي.
اَباحَسَـنٍ نَفديـكَ نَفسی و اُسـرَتي و مالي و ما اَصبَحتُ فِيالاَرضِ اَملِكُ
يا ابا الحسن فداي تو باد جان و عيال و مال من و آن چه را كه در روي زمين مالك آنم.
اَبـاحَسَـنٍ اِنّـي بِفَضلِـكَ عـارِفٌ و اِنّـي بِحَبـلٍ مِن هَواكَ لَمُمسِكٌ
يا اباالحسن به درستي كه من به فضل و شرف و بزرگواري تو عارفم و به حبلالمتين
مشاهده کتاب در سایت خانه کتاب